• وبلاگ : اخلاق زناشويي
  • يادداشت : قهر و آشتي 1
  • نظرات : 24 خصوصي ، 70 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ليلا 
    حاج اقا مشکلمو چطور حل کنم اگه ترس از عابروم نبود ادبش ميکردم
    ما قرار گذاشتيم براي عروسي جشن بگيريم تمام کارامونو براي اون موقعه گذاشتيم,شرايط جوري به وجود اومد که با هم زندگي کنيم حالا بعده 1 سال نامزدي خونه گرفته مجبور به زندگي مثلا موقت شديم و وقتي ديد تو اين مدت من زبون به اعتراض باز نکردم منو انگار ناديده گرفت حالام ميگه از عروسي خبري نيست هميني که هست از طرفيم خيلي عصبي نميشه اعتراض بهش کني تو عشقش شک ندارم اما دليله اين کاراشو نميدونم باعث سرديم نسبت بهش شده تورو خدا بگيد چي کار کنم