• وبلاگ : اخلاق زناشويي
  • يادداشت : قهر و آشتي 1
  • نظرات : 24 خصوصي ، 70 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    + Ali 
    سلام من 30 سالمه خانمم 27 خيلي باريک بينا غده اصلا حرف گوش نميکنه مامانش واسش تعيين تکليف ميکنه تا بحثمون ميشه ميره خونه مادرش الان 10 روزه رفته منم گفتم خودت رفتي خودتم بر گرد حالا بايد چيکار کنم راهنمايي کنيم اسمم علي هستش نظر خودم اينه نرم دنبالش تا خودش بياد که دفعه ديگه ول نکنه بره نظر شما چيع
    + رها 
    کسى نيس که ج منو بده؟؟؟
    + رها 
    سلام من 16سالم بود که نامزد کردم دوسال نامزد بوديم الان4ماهه که عروسى کردم از دست همسرم ناراحتم اخه من با خوانواده ى همسرم در يک ساختمون زندگى ميکنيم ولى همسرم هميشه بااينکه خونه ى مامان من بياد مشکل داره نميدونم چيکار کنم خيلى اوقات نمياد ميره پيش دوستاش و من فقط ميرم ودر اخر مياد دنباله من و خانوادم خيلى ناراحت ميشن نميدونم چيکار کنم راهنمايم کنيد تو روخدا
    + ز.ر 
    دليلي نداشت شما عذرخواهي کنيد
    + سارا 
    باسلام و خسته نباشيد
    من 18 سالم بود ک عقد کردم سال 91 دوسال عقد بودم و دراين زمان زياد باشوهرم دعوا داشتم در هر مسايلي الان 1سالو 3ماهه ک عروسي کرديم شوهرم سره هر مسيله اي قهر ميکنه تا يه چيزي بهش ميگم قهر ميکنه بعد ميگه تو به من بي احترامي کرديو ينا نميدونم چه جوري اين قهر کردنشو از سرش دربيارم هميشه هم وقتي قهر ميکنه خودش پيش قدم ميشه ولي من در اين دوران قهر اذيت ميشم چکار کنم ک ديگه قهر نکنه
    + شکسته 
    دوسال و نيمه ازدواج کردم و بچه نه ماهه دارم. شوهرم اصلا بهم توجه نميکنه .تا حالا به مسافرت باهم نرفتيم. وقتي هم بهش ميدم سرم داد ميزنه و به حرفاش بد ميزنه.يا س. کاره يا خودشو باتون و فوتبال سرگرم ميکنه. خيلي خسته شدم. اگه به خاطر بچم نبود ولش ميکردم. افسرده شدم. به دادم برسيد
    + پريسا 
    سلام نامزدم خيلي شکاک همش بهم ميگه تو با کس ديگه هستي زندگي برام سخت شده الا باهاش قهرم ولي يکبار زنگ نزده تو رو خدا کمکم کنيد چيکار کنم؟
    + مريم 
    سلام خيلي با شوهرم دعوامون ميشه و بهم حرفهايي ميزنه که رنجم ميده . براي همين ديگه دلم نمي خواد باهاش حرف بزنم ولي اون بلافاصله بعد از دعوا شروع ميکنه به حرف زدن انگار که اصلا با هم دعوا نکرديم ( ميگه بيا با هم آشتي کنيم ). منم دلم نميخواد زياد حرف نزدنم باهاش طول بکشه ولي حرفاش از يادم نميره و اذيتم ميکنه بعضي وقتا چند روز ميشه که باهاش حرف نميزنم ولي خودم هم از اين بابت اذيت ميشم . نمي دونم چي کار کنم ؟
    + sara 
    سلام من خيلي ناراحتم.شوهرم همش طرف باباشو ميگيره مثه بچه ها ميمونه.ديروز ديگه توماشين شديددعوامون شد.يدفعه زدتوسرم تاحالا سابقه نداشت.منم باناخنم گلوشو برا دفاع ازخودمو چنگ زدم.الان مامانش اينا فهميدن خيلي دعواشد.نزديکه خودشونو بکشن.بااينکه تقصيرشوهرمم بود امروز هرچي بهش زنگيدم ج نداد.پيام هم دادم معذرت خاهي کردم ولي ج نداد.چيکارکنم؟؟؟
    + Z;A 
    سلام من 16سالمه ونامزدم24اصن درکم نميکنه همش باهم دعواوبحثاي الکي داريم که تمومي هم نداره خيلي خسته شدم ازاين وضع يعني خيليم دوستش دارمانفسمه جونمه ولي....
    يعني چيکارکنم؟؟؟؟
    + Z;A 
    منم همش بانامزدم دعواميکنم بايدچيکارکنم خيلي خخسته شدم خيلي،،
    .
    + Z;A 
    منم خيلي بانامزدم دعوام ميشه نميدونممم چيکارکنم خيلي خسته ام خيلي،يکي به دادم برس؟؟؟
    ب لجش پيام دادم ب ي پسر نميخاستم واقعا ولي خستم کرده بود اصلا بهم توجه نميکرد شب خونه خودشون بود هفته ميگذشت منو نميديد

    هر شب گريه ميکرم ک بيا پيشم ولي براش مهم نبود
    تا اينکه ميخاستم با يکي درو دل کنم و ي هفته ب اون پسره اس دادم دردودل کردم و ديگه نميخاستم بدم تااينکه پرينت گوشيمو گرفت فهميد

    ولي باورنکرد ديگه بازم زدم
    الان دقيقا102روز داره ميگذره و نيومده
    هرشب گريه ميکنم دلم ميخواد بميرم چند بار اومدم خودکشي کنم ولي ميگم ي روزديگه صب ميکنم ک برگرده فقط خيلي دوسش دارم الان پشيمونم
    اون ج زنگ و اس هم نميده همين ديوونم کرده بهم ميگه تو خيانت کردي
    ولي نکردم فقط خودمو خالي کردم و بعد پشيمون شدم الان نميدونم چکارکنم
    ي بار ديدمش تو اين مدت ک بهم گفت ديگه دوستت ندارم
    خواهش ميکنم جوابمو بدين تو وبلاگ منتظرم ممنون
    کمکم کنين

    سلام خسته نباشيد
    لطفا در اين ادرس وبلاگ ک گذاشتم جوابم رو بدين ممنون
    انقد داغونم ک نميدونم از کجا بايدشروع کنم
    من 9مرداد93عقدکردم از يک هفته بعد دعواها شروع شد جدا از اينکه شب عقدم شوهرم مست کرده بود و با پسرخالم دعواشون شد
    انگار کابووسم از شب عقد شرو شد
    اولا سر خواهرش و خاله هلش دعوا ميکردم اخه جوري شده بود فک ميکردم اونارو بيشتر دوس داره حتي خودشم چند بار گف تو برام با خواهرم فرقي ندارين
    از اين حرفش خيلي ناراحت شدم
    مثلا ساعت3شب خالش ميزنگيد باهاش بحرفه
    انگار ن امگار من ادمم
    حرف زدنشون بيشتر از1ساعت طول ميکشيد
    برام سخت بود همش رفيق بازي
    ب من ميگفت ميره زمين ببينع ولي با دوستاش ميرف دختر بازي
    منو بخاطر اينکه گفتم خواهرت بهم متلک گفته ميزد
    از نظر رابطه هم بهم توجه نميکرد هرکار بگين کردم ولي اصلا منو نميبينه وقتي نامزد بوديم براي راضي کردن خونوادم گريه ميکرد ولي بعد عقد عوض شد
    اگه بگم از وقتي عقد کردم شايد روي هم 7روزم اشتي نبوده باهام همش قهرميکنه
    خيلي اذيتم کرد ولي دوسش دارم بيشتر از هميشه
    منم ب لجش

    + ستاره 
    من نامزدم به حرفم گوش نميده کنار دوستاي بد مي گرده چگونه بهش بگم ديگه کنار اونا نگرده؟؟؟؟
     <      1   2   3   4   5      >